جدول جو
جدول جو

معنی گیاه خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

گیاه خوردن(سَ گِ رِ تَ)
یا گیاخوردن. خوردن نبات و علف خوردن. چریدن:
گیا گر خورد جانور باک نیست
چرا جانور جانور را چراست.
منوچهری.
گفت درویش من نخواهم چیز
من توانم گیاه خوردن نیز.
مکتبی.
تبقﱡل، گیاه خوردن. (دهار) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
گیاه خوردن
اکل نبات خوردن رستنیها
تصویری از گیاه خوردن
تصویر گیاه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یکه خوردن
تصویر یکه خوردن
کنایه از تکان خوردن و حیرت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواه آوردن
تصویر گواه آوردن
شاهد آوردن، دلیل و حجت آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره خوردن
تصویر گره خوردن
گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
فرهنگ فارسی عمید
(سَ شُ تَ)
خوردن گه، در تداول، مجازاً، سخنان بی ربط گفتن. سخن یا عبارتی خارج از اندازۀ خویش گفتن، فضولی. فضولی کردن.
- گه جن خورده، در مقام تحقیر به کسی میگویند که پیش گویی بیجا میکند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(سَ اَ دَ زَ دَ)
گواه کردن. شاهد آوردن. گواه گرفتن. رجوع به گواه کردن و گواه گرفتن شود، مناجات کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
از تعجب به حرکت آمدن. بر اثر تعجب لرزشی ناگهانی بر اندام افتادن. (فرهنگ لغات عامیانه). ناگهان ترسیدن. از خبری یا گفتاری یک باره متحیر شدن و سخت عجب کردن. از دیدن امری غیرمنتظره یا شنیدن چیزی نامترصد دفعتاً ترس و شگفتی در کسی پدید آمدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سُ گِ رِ تَ)
گیج خوردن سر. دوار پیدا کردن سر: سرم گیج خورد. سرم گیج میخورد
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ)
گیاه خواری یا علفخواری. عمل گیاه خور، عمل شخصی که پیروی از اصل گیاهخواری می کند. گیاه خواری. نبات خواری
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ دَ)
بسته شدن با گره:
رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت
اینقدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا؟
میرزا معز فطرت (از آنندراج).
قفل وسواسی است در کف رشتۀ اعمالها
میخورد صد جا گره تا یک گره وا میشود.
میرزا یوسف واله (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ تَ)
راه بریدن بسرعت. (بهار عجم) (ارمغان آصفی) (آنندراج). ورجوع به راه خوری و ره خوردن در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(صِ گِ رِ تَ)
تفکه (ت ف ک ک ه ) . (منتهی الارب). خوردن میوه. از ثمر درختی خوردن:
چون ز بیخش برآورد نادان
میوه یک بار بیش نتوان خورد.
سعدی.
و رجوع به میوه و میوه خوار شود، کنایه است از سود بردن. بهره بردن. برخوردار شدن. بهرمند شدن:
من میوۀ دین همی خورم شو
چون گاو تو خار و خس همی خور.
ناصرخسرو.
- امثال:
وقت پیری آمد آن سیب زنخدانم به دست
میوه ام داد آسمان وقتی که دندان را گرفت.
؟ (از امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سُ دَ)
جهان خوردن. از همه لذایذ گیتی بکمال متمتع شدن. متلذذ و متنعم شدن:
شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده ست
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست.
منوچهری.
رجوع به گیتی خور شود
لغت نامه دهخدا
(سَ گَ دَ)
مخفف گیاه خوردن. رجوع به همین ترکیب شود
لغت نامه دهخدا
(سَ رِ گُ دَ)
رجوع به گلوله خوردن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
با تسلط و احاطه خوردن. با ولع خوردن.
اشتر گرسنه کسیمه خورد
کی شکوهد ز خار چیره خورد.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
گیاه خور. مرتع. چراگاه. گیاخوار. گیاه خور: که در راه شهر گیاه خورد بزرگ بود که ساحت بسیار داشت. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 455)
لغت نامه دهخدا
(هَِ خوَدْ / خُدْ)
گیاهی که بدون کشت و زرع خود روید، چون گیاهی کوهی و صحرایی
لغت نامه دهخدا
خوردن پلیدی آدمی و جانوران، (دشنامی است) مزخرف گفتن فضولی کردن: خویش را از رهروان کمتر شمر تو حریف زهر نایی گه مخور. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاه خورد
تصویر گیاه خورد
مرتع چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه خوردن: و جانور هست که مراو را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیاخورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواه آوردن
تصویر گواه آوردن
شاهد آوردن گواه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیج خوردن
تصویر گیج خوردن
گیج خوردن سر کسی. دوار سر پیدا کردن: سرش گیج میخورد
فرهنگ لغت هوشیار
گره ایجاد شدن: رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت این قدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا ک (معز فطرت)، ایجاد مشکلی شدن در امری
فرهنگ لغت هوشیار
بهره بردن از نعمتهای جهان متنعم شدن: همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای، (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره خوردن
تصویر گره خوردن
((~. خُ دَ))
گره به وجود آمدن، کنایه از بروز مشکل و مانع در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکه خوردن
تصویر یکه خوردن
((~. خُ دَ))
جا خوردن، متحیر و متعجب شدن
فرهنگ فارسی معین
اگر کسی به خواب دید پیه خورد، دلیل که خیر و منفعت و فراخی یابد. اگر بیند پیه گوسفند داشت و می خورد، دلیل است به قدر آن وی را مال حلال آید. اگر بیند که پیه جانوری می خورد و گوشت او حلال است، دلیل که مال حلال یابد. محمد بن سیرین
دیدن پیه در خواب بر سه وجه باشد. اول: نعمت. دوم: مال و منفعت. سوم: گشایش کارهای بسته.
فرهنگ جامع تعبیر خواب