- گیاه خوردن
- اکل نبات خوردن رستنیها
معنی گیاه خوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرتع چراگاه
گیاه خوردن: و جانور هست که مراو را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیاخورد
شاهد آوردن، دلیل و حجت آوردن
شاهد آوردن گواه گرفتن
بهره بردن از نعمتهای جهان متنعم شدن: همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای، (منوچهری)
گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
کنایه از تکان خوردن و حیرت کردن
گره ایجاد شدن: رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت این قدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا ک (معز فطرت)، ایجاد مشکلی شدن در امری
گیج خوردن سر کسی. دوار سر پیدا کردن: سرش گیج میخورد
خوردن پلیدی آدمی و جانوران، (دشنامی است) مزخرف گفتن فضولی کردن: خویش را از رهروان کمتر شمر تو حریف زهر نایی گه مخور. (مثنوی)